دو اصل مهم در خصوص انتخاب برند خوب :
1- برند دستاورد رفتار است
يك اصل بين كمدينها پذيرفته شده است؛ نيازي نيست به مردم بگويي كه من بامزه هستم و كارهاي خنده داري ميكنم، فقط آنها را بخندان، اين اصل در مورد برند نيز مصداق دارد.
مصرف كنندهها برند را بر اساس فعاليتها و عملكردي كه دارند و نه بر اساس هزينهها و فعاليتهاي تبليغاتي آنها مورد قضاوت قرار ميدهند.
در واقع تنها يك تجربه بد مشتري بهترين و حساب شدهترين تبليغات را نابود ميكند.
تمام عملكردها و فعاليتهاي يك سازمان قابليت تاثير گذاري بر برند را دارند و براي همين جهتگيري كلي سازمان بايد براي خلق برند برتر يكپارچه شود.
2- برند تنها در ذهنها است
برخي از مديران اين واقعيت مسلم را كه اين انسانها هستند كه به برندها حيات ميبخشند نه سازمان آنها، را ناديده ميگيرند.
هيچكس نميتواند برند را در كارخانه يا محل فعاليت خود يا در تراز مالي موسسه خود پيدا كند، بلكه بايد آن را در ذهن مصرف كنندهها، كاركنان، تامين كنندهها، مواد مورد نياز و ساير افراد مرتبط با موسسه بجويد.
به بيان ديگر برندسازي خوب داراي ماهيتي اجتماعي است و قدرتمندترين برندها آنهايي هستند كه همه افراد مرتبط با آنها نسبت به آن حس مالكيت داشته و آن را متعلق به خود ميدانند و در مورد آن ميگويند «اين برند دلخواه من است».
يك مثال ساده براي تشرح اين وجه برند، يك روزنامه است. يك روزنامه حاصل فرايند رفتاري يا به عبارت سادهتر حاصل انتخاب مقالات، تيترها و عكسها و موارد مشابه است كه اين عناصر حاصل فعاليتهاي روزانه روزنامهنگاران و سردبيران است. اما افراد مختلف از هر روزنامه برداشت و تصوير ذهن خاص خود را دارند و حتي كساني كه هيچ وقت روزنامه نخواندهاند تصويري از آن و خوانندگان دارند، اما تنها طرفداران پروپا قرص كه هر روز اين روزنامه را ميخرند هستند كه باور دارند «اين روزنامه من است».
يك روزنامه، نويسندگان و خوانندگان خود را به هم پيوند ميزند. انتشار روزنامه يك سيستم پيچيده از قضاوتها، ارزشگذاري ها، اظهار نظرها و… را شكل ميدهد و در نهايت همه اين مسائل در نام روزنامه متبلور ميشود. اين نام به نويسندگان و كاركنان و خوانندگان اين امكان را ميدهد كه درك مشتركي از موضع گيريها و رويكردهاي روزنامه نسبت به اخبار و مخاطبان خود داشته باشند، اين همان مفهوم حضور برند در ذهن افراد است.